خواب موندن من سر امتحانات ترم دوم!!!... (خاطره ی یکی از دوستان) [RB:Code_Popup]
به شکلک های ریزه میزه خوش آمدید.وارد یا عضو شوید کاربرگرامی شما اکنون در مسیر زیر قرار دارید : خواب موندن من سر امتحانات ترم دوم!!!... (خاطره ی یکی از دوستان)

خواب موندن من سر امتحانات ترم دوم!!!... (خاطره ی یکی از دوستان)

تاریخ ارسال پست:
جمعه 11 فروردين 1391
نویسنده:
roya
نظرات :
تعداد بازدید:
1069

 

شب چهارشنبه بود ومن خوشحال از اين كه يه روز بين امتحانا وقت دادن تا ما درس بخونيم به فردام فكر ميكردم ... ديروقت شد و از هر دو عالم فارغ رفتم كه بگيرم تخت بخوابم ... صبح روز بعد بابام رفت ماموريت و مامانم با همكاراش رفت سر مجلس خاكسپاری يكی از آشناهامون ، جناب داداش هم مدرسه تشريف داشتن وگرنه منو زود از خواب بی خواب ميكردن و نميتونستم بخوابم .همه چيز آماده بود تا من تا 12 ظهر بخوابم (شب قبلش دير خوابيده بودم) يهو تلفن زنگ خورد (منم با دوستام قرار داشتم بريم بيرون) پس گفتم ولش كن اينقدر زنگ ميزنه خسته ميشه ... يه چن دقيقه گذشت ديدم ول كن نيست منم گوشی رو با غيض ورداشتم و گفتم :چته تو؟ ... معاون سابق محترم مدرسمون (كه اتفاقا بی نهايت عصبی هم بودن  ) داد كشيد درست حرف بزن . معلومه جناب عالی خونه چيكار ميكنی؟ ... وااااااااااااااای تازه يادم افتاد وقتی من مشغول تفكر در درس شيرين رياضی بودم خانوم گفت كه فردا برخلاف چيزی كه تو برنامه هاتونه امتحان نگارش داريم كه قراره از مركز سمپاد بياد. ديگه كم مونده بود اشكم در بياد زودی حاضر شدم وبه گوشی مامانی زنگ زدم ولی ای داد بيداد گوشی مامانی خونه جامونده بووووووووووود.گفتم ديگه بدبخت شدی بايد ترك تحصيل كنی بعد دبيرستانو تموم نكرده گدايی سوار بر فرغون شكسته مياد بدبختت ميكنه داشتم به آينده تباه شدم فكر ميكردم كه تلفن زنگ خورد ... حدس بزنيد كی بووود؟...مامانی بود كه با گوشی يكی از همكاراش زنگ زده بود بهم بگه اگه طبق معمول دنبال نون ميگردم طبقه بالا تو يخچال بالا ايه .كه من دست گلموواسش تعريف كردم مامانی هم گفت حاضر شم كه پای پياده هم شده يه ربعه خودشو ميرسونه گوشيوهم قرض گرفت تا مثلا دلداريم بده سكته نكنم ولی اون از منم بد تر... مامانی رسيد و باهم رفتيم در مدرسه ديدم بچه ها همه تو حياطن با خودم گفتم الان ديگه عمرا بزارن امتحان بدم فكر ميكنن من سوالا رو از بچه ها پرسيدم . خلاصه رفتيم تو و با پا در ميونی مامانم رفتم امتحان دادم و تازه بيست هم شدم...


مطالب مرتبط

نظرات

این نظر توسط ضربان قلب در تاریخ 1391/1/11/5 و 20:07 دقیقه ارسال شده است

سلام رویا جان آفرین خوشم امد از محتویات سایتت موفق باشی خانوم بمنم سربزن دوستداشتیپاسخ:نمیتونم بیام تو سایتت


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: